ماه شعبان ماه خانه‌تکانی بیرون و درون است. ماه بستن باروبندیل برای مسافرتی عظیم است. شور و حالی عجیب همه را فرا گرفته خصوصاً وقتی ماه شعبان از نیمه گذشت، قلب‌ها به حرکت درمی‌آیند و برای رسیدن اولین روز مسافرت، لحظه شماری می‌کنند. همه خانم‌ها به جنب و جوش افتاده‌اند همه جا را آب و جاروب می‌کشند؛ یا همه و سایل‌ها را مرتب و منظم ساخته‌اند؛ حتی وسایل غذایی سفر یک‌ماهه را مهیا می‌سازند. چون در طول سفر می‌خواهند از وقت خود بهترین استفاده را نمایند. آقایان هم آن‌هایی که خداوند مال و منالی به آن‌ها بخشیده و ملک و سرمایه‌ای دارند در این روزهای نهایی شعبان با دقت هر چه تمام‌تر مغازه‌ها، زمین‌ها، پول‌ها و... را حساب‌رسی می‌کنند. بدهکاری‌ها و طلب‌کاری‌ها را راس و ریس کرده و در نهایت مقدار سهمیه مستحقان را جدا می‌کنند، که در طول سفر به همسفران محتاج و نیازمند خود بدهند. چه صحنه‌ی زیبایی جلوه‌گر است! همه عاشق این سفرند؛ چرا که تجربه خیلی خوبی دارند و هر سال کاروان مؤمنین در کل جهان با اعلام روز حرکت در شهرها، روستاها و کوه و دشت و صحرا هر جا که یک مؤمن هم وجود داشته باشد، هماهنگ شروع به حرکت می‌کنند. هر سال این مسافرت که با جسم و روح بندگان مؤمن شروع می‌‌شود برایشان جذاب‌تر از سال قبل است. می‌دانید چرا؟ چون هر سال چیزهای متنوع و قیمتی دیگری نسبت به سال گذشته بدست می‌آورند. مناظر دیدنی‌تری را مشاهده می‌کنند، سخنان و موسیقی‌های جذاب‌تری را می‌شنوند، بوی عطر گل‌های رنگارنگ و بهاری طول راه، آن‌ها را بر سر ذوق و شوق می‌آورد که خود را آماده‌تر از قبل کنند تا سرمایه‌ی هنگفتی را برای تجارت با خود بردارند؛ و بالاخره هر کسی سعی می‌کند بیشتر و بهتر از دیگری از این سفر تجارتی استفاده ببرد بعضی از آدم‌ها خیلی زرنگند، می‌دونند چکار می‌کنند. یعنی سرشان توی حساب و کتاب است و طرف معامله را می‌شناسند و می‌دانند که چه کالاهایی و با چه ویژگی‌هایی را بیشتر می‌پسندند. این‌ها قبل از شروع به سفر، جنس‌ها را آماده و بسته‌بندی می‌کنند؛ ناخالصی‌ها را کنار زده و مرغوب‌ترین اجناس را انتخاب می‌کنند. البته این گروه حسود نیستند و راز و رمز موفقیت در تجارت را به بقیه دوستان و اقوام هم می‌گویند؛ چون با گفتن چیزی از دست نمی‌دهند. تازه در ازای این تبلیغ هم دستمزد به آن‌ها داده می‌شود! چون آن تاجری که خریدار اجناس مؤمنین است آن‌قدر ثروت عظیمی دارد که اگر در یک روز، کل افراد بخواهند وارد معامله شوند؛ قیمت همه‌ی اجناس خوب را از ده برابر الی هفت‌صد و در بعضی موارد بیشتر از آن به صاحبانش می‌دهد. افرادی که ظرفیت حمل سودها را ندارند؛ برای‌شان نزد خودش به صورت امانت نگهداری می‌کند تا هر وقت لازم داشته باشند؛ به آن‌ها بدهد.می‌دانید چرا؟ این تاجر ثروتمند خیلی مهربان و دست و دل‌باز است. اصلاً فقط دنبال بهانه‌هایی می‌گردد تا همین‌طور ببخشد و نیازمندان را خوشحال کند. اما در این کاروان مسافرتی، مسافرانی هم هستند که خیلی موفق نشدند؛ تا سرمایه‌ی چندانی برای تجارت جمع کنند؛ علتش هم آن‌ست که چون طرف معامله را خیلی نمی‌شناختند؛ چندان اشتیاقی هم به خرید و فروش نداشتند. فقط دوست داشتند همراه کاروان باشند و از سیر و سیاحت‌های این سفر بهره‌مند شوند. دیگر توجه به سودهای کلانی برای بعد از سفر نداشتند... بالاخره موعد سفر با فراخوان عمومی و علامت هلال شهر رمضان به دستور مهمان‌دار و میزبان بزرگ شروع می‌شود. همه مسافران توسط وسیله‌های حمل و نقل متناسب با خود، هم جهت و هماهنگ با دیگر مؤمنان شروع به حرکت می‌کنند. شهر بزرگ و زیبای رمضان با مناظر دل‌ربای خود و بوی گل و ریحان، انسان را به یاد بهشت موعود می‌اندازد. این شهر همواره آب و هوای بهاری دارد و هیچ‌وقت فصل خزان در آن راهی ندارد. پیوسته تازگی و طراوت از مرز و بوم این شهر نمایان است. چه جای با صفایی خوشا به‌حال کسانی‌که موفق به رفتن به آنجا شدند و صدافسوس به زنان و مردانی که از قافله عقب مانده‌اند!!! شهر رمضان دارای قوانین و مقررات خاص خود است و همچنین مناظر و صحنه‌های دیدنی و شنیدنی که نظیرش در شهرهای دیگر اصلاً وجود ندارد یا خیلی کم‌رنگ‌تر است. اگر موافق باشید سری به هر کدام از آن مکان‌ها می‌زنیم تا با هم مروری بر شرح آن داشته باشیم. اول قوانین حاکم بر شهر را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا اگر خواستی قدم به آنجا بگذاری با دیدی باز نسبت به مقرراتش وارد شوی... در این شهر، دو نوبت غذای اصلی وجود دارد؛ که همه‌ی مسافران در آن زمان (سحر و افطار) سرسفره غذایی حاضر می‌شوند. بین این دو نوبت هر گونه خوردنی، نوشیدنی و تماس جنسی ممنوع می‌باشد. اگر کسی یکی از این موارد سرپیچی کند از لیست مسافران اخراج می‌گردد. البته اگر مثلاً در حالی‌که خیلی تشنه باشند و از حرکت در طول روز خسته شده و به چشمه‌ی خنکی برسد؛ آنگاه اشتباهی، خود را سیراب کند؛ نوش جانش باد او مشکلی ندارد؛ اما افرادی که عمداً این کار را انجام دهند، جریمه می‌شوند. ناگفته نماند فرمان‌دار این شهر برای مسافرانی که مریض و ناتوانند؛ یا سفرهای زمینی در پیش دارند؛ و یا هر عذر دیگری که داشته باشند تخفیفاتی در قوانین خود به اجرا درمی‌آورد. غیر از این‌ها قوانینی نیز در این تجارت وجود دارد که برمیزان سود حاصله تأثیر دارد. از آن جمله قوانینی که به ضرر مسافران تمام می‌شود: دروغ، غیبت، تهمت، اذیت به دیگران حتی حیوان، بی‌احترامی به والدین، وقت‌کشی و خوابیدن زیاد، نگاه به محرمات، گوش دادن به حرام، سوءظن، حسد و کینه و... فاکتورهایی که سود حاصله را چند برابر خواهدنمود: محافظت برنماز، قرائت قرآن، صدقه، دعا و استغفار، خوش‌اخلاقی، کمک مالی و جانی به نیازمند، نمازهای قیام و ... اما مکان‌ها و صحنه‌های دل‌ربا و زیبا: در این شهر اکثر مسافران بسیار حریص‌اند که بیشترین سود را ببرند. مراکزی که در این رابطه فعالند: 1- محفل ذکر و دعا و استغفار: اینجا آدم‌های خیلی پاک و خالصی وجود دارند. نقاب‌هایشان را کنار زده‌اند هر آنچه در درون دارند؛ بیرون ریخته‌اند و ملتمسانه با خدای خود معامله می‌کنند. نیاز خودشان را با هزاران آه و ناله‌ی سوزان، به پیشگاه ستارالعیوب و غفارالذنوب اعلام می‌دارند. صحنه‌ی عجیبی است‌؛ مرواریدهایی که از اعماق قلب‌شان به حرکت در می‌آید و از دروازه چشم‌شان خارج می‌گردد؛ نثار یار بی‌همتایشان می‌کنند. هیچ ناخالصی در آن وجود ندارد. همچون عسل مصفّی می‌مانند.

2-مرکز تجاری تعاون، همدلی و بخشش: اینجا خانم‌ها بیشتر در حال پخت‌وپز غذاها و شیرینی‌های خوش‌مزه‌اند. مردان این مرکز 5/2% اموال خود را به ضعفای شهر می‌رسانند. افراد دیگری که بیشتر حریص‌اند؛ علاوه بر مقدار تعیین شده، از دارای‌های خودشان بصورت بسته‌های غذایی (برنج، روغن، گوشت و ...)نقدی، یا پوشاک و نهایتاً به صورت افطاری یا سحری، مشتاقانه و مخلصانه تقدیم همسایگان، دوستان، اقوام و نیازمندان می‌کنند. بچه‌ها در هنگام غروب، موادغذایی دست‌پخت مادران را به خانه‌ی همسایگان و اقوام می‌برند. همه از بخشیدن لذت می‌برند و با همکاری و همدلی به صفای قلب می‌رسند. چیزی که به آسانی به دست نمی‌آید. خیلی وقت‌ها دم افطار یا هنگام سحر، نیازمندی در خانه و یا در مسجد محله در خواست غذا می‌کند. خانوادهایی که مشتاق ایثار هستند، غذای آماده خود را با اشتیاق کامل می‌بخشند؛ و خودشان با حداقل مواد، تغذیه می‌کنند. این‌ها خیلی زرنگ هستند و می‌دانند که با این کار بهترین و بیشترین غذاها را نصیب خود خواهند کرد.

3- بازارچه سحر: در این بازار بسیاری از افراد موفق و دوراندیش این شهر، قبل از کسب انرژی جسمی، در به دست آوردن انرژی روحی تلاش می‌کنند. با مخلوقات غیبی خداوند به نام فرشتگان در حمد و ثنای یاورشان هم گام می‌گردند. نیازهایشان را بی‌ریا و از سوزدل بیان می‌کنند. در برابر پرورش دهنده خود متواضعانه می‌ایستند و به غنای او و فقر خود اعتراف می‌نمایند. به قیام اکتفا نمی‌کنند؛ بلکه در برابرش سرتعظیم فرود می‌آورند و فرمانده کل را به پاکی از هر عیب و نقصی یاد می‌کنند. این افراد به این مرحله هم راضی نمی‌شوند؛ دوست دارند پیشانی شریف‌شان را در برابر پادشاه خوبان به خاک ذلت بسپارند. مدال بندگی را از آن خود سازند. در این حالت که نزدیک‌ترین رابطه را با یار دیرینه‌یشان برقرار می‌کنند؛ بهترین و مداوم‌ترین انرژی را کسب می‌کنند. دقایقی قبل از اعلام محدودیت و برقراری قانون شهر همه مسافران با غذای پاک و حلال دور سفره‌های خانوادگی جمع می‌شوند. خیلی جالب است! در این زمان که قبل از مسافرت، همیشه در خواب بودند، (فقط تعداد اندکی بیدار بوده‌اند) حالا قضیه دگرگون شده؛ بوی غذا از منازل به مشام می‌رسد. صدای افراداز بیرون شنیده می‌شود. اینجا حال و هوای دیگری است! همه با نشاط هستند و برای اجرای قوانین شهر، خود را آماده می‌کنند. هر شب این صحنه تکرار می‌گردد؛ در نهایت با اعلام عمومی توسط جارچیان که مؤذن نامیده می‌شوند، با الفاظی روح‌بخش از گلدسته‌های مساجد، همه دست از غذا می‌کشند. با سپاس و ستایش پروردگارشان وارد صحنه‌ای دیگر به نام صبح می‌گردند.

4- نمایشگاه قرآن: مسؤل نمایشگاه، ابتکار این کار عظیم را در این شهر به نمایش گذاشته است. البته محصولات آن در شهرهای دیگر به فروش می‌رسد ولی عرضه مستقیم آن در این مرکز است. محصولات این نمایشگاه عبارتند از: قرائت کلام الله، تجوید، حفظ، تفسیر، تفکر و تدبر که هر کدام دارای ارزش خاصی هستند. ولی گران‌بهاترین جنس این مرکز، تفکر و تدبر است. که خریداران این جنس نمی‌توانند به آسانی به آن دست یابند، باید مقداری هزینه‌ی بیشتری از بقیه محصولات را بپردازند ولی اگر آن‌را بدست آوردند؛ سرمایه داری قوی می‌گردند! چون این وسیله نقش شاه کلید برای رفتن به گنج‌های نمایشگاه را دارد. در گنج‌ها و مخزن‌ها همین‌طور که از اسمش پیداست؛ مملو از اجناس گران‌قیمت و کمیاب است. هرچیز قیمتی و با ارزشی که مملو از فواید باشد؛ در آن یافت می‌شود. ناگفته نماند فرق آشکار آن با دیگر گنج‌ها این‌ست که با برداشت کردن، چیزی از ذخایر آن کم نمی‌گردد! اگر کل مسافران این شهر و بقیه شهرها از آن برداشت کنند؛ انگار نه انگار که چیزی کاسته شده باشد! و این مخازن بی‌نظیری است که پادشاه پادشاهان به رعیت خود ارزانی بخشیده، بله! این‌ست که مسافران شهر خوبان، هر چه سپاس و تشکر می‌کنند؛ باز هم احساس شرمندگی و تقصیر دارند. چون واقعاً امکان آن سپاسی که لایق چنین ایثارگری باشد؛ عملاً بر عهده ندارند. مگر آنکه آن یاری‌گر همیشگی به یاری آن‌ها بشتابد و عمل اندک‌شان را با فضل و کرم خود سنگینی بخشد و از آن‌ها بپذیرد.

5- میدان صیام: اینجا یکی از میادین منحصر به فرد است که هیچ جای دیگر نمی‌توانی آن‌را پیدا کنی. فواره‌های آب شیرین و زلال از وسط میدان در حال جوشیدن است. در محدوده‌ی ما بین زمان سحر تا افطار، مسافران در این میدان بزرگ و دیدنی جمع می‌شوند. همه با هم صمیمی هستند و بیشترین انرژی را برای حسن ارتباط با یکدیگر دارند. حتی خیلی از آنهای که قبلاً از هم قهر بودند، و دل‌شان بیمار بود، اینجا با آب زلال قلوب‌شان را شست وشو می‌دهند وصفای خاصی بین این آدم‌ها حاکم می‌شود. اینجا محلی برای رشد و تکامل نهال درون‌شان است، نهالی که ثمرش روی آوردن به همه نیک‌ها و دور شدن شدن از خصایص شیطانی است. این‌ها خیلی راحت می‌توانند قانون شکنی کنند. چون پناه‌گاهی در اطراف میدان وجود دارد و اطرافیان نیز اصلاً متوجه نمی‌شوند. ولی نکته جالب توجه اینجاست که این مسافران عزیز با کمال حب و اخلاص بدون اجبار، راضی به رعایت قانون فرمانده‌ی کل‌شان هستند. حاضرند از تشنگی و گرسنگی به حد ضعف برسند، ولی قانون شکنی نکنند. چون می‌فهمند که به دنبال این هزینه، به کجا خواهند رسید. آری اینها مشتاق هستند که به قصر تقوا برسند! از آنجا به ملاقات پادشاه‌شان نائل گردند و جایزه بزرگ را از او دریافت نمایند. جایزه‌ای که بسیار گران‌قدر و عزیز است و به هر کس و ناکسی داده نمی‌شود.افرادی که واقعاً تلاش خودشان را در کسب آن بکار برده باشند، و از روش‌های صحیح بدست آوردن آن استفاده کرده باشند به این موهبت نایل خواهند گردید. آری آن جایزه‌ی ویژه، رضوان الله است. وقتی خود پادشاه اعلام رضایت می‌کند از همه‌ی مادیات و حتی معنویات شیرین‌تر و به یادماندنی‌تر است.

6-چشمه‌سار افطار: در این محل خوش آب و هوا همه‌ی مسافران، خوشحال و خندان هستند. چون یک روز دیگر با کمال رعایت قانون و ادب، در این سرزمین مبارک به سیر و سیاحتشان افزوده اند.الان زمان استراحت آن‌هاست. فعلاً وضعیت چراغ سبز است و همه آزادند ازآن محدودیت‌هایی که در مسیر داشتند، استفاده بهینه نمایند. تشنگان آب‌های گوارا می‌نوشند و با رطب و خرماهای شیرین و متنوع، انرژی می‌گیرند. احساس خوشحالی موفقیت‌شان در یک جلسه آزمون دیگر، به انرژی آن‌ها می‌افزاید. ازهمه مهم‌تر شیرینی رضایت مولایشان را در اعماق وجود لمس می‌کنند و این تجربه شیرین و به یادماندنی باعث تکرار چنین مسافرت‌هایی می‌شود. در جشن روزانه‌ی افطار کودکان هم هماهنگ با بزرگ‌ترها، این شادمانی را حس می‌کنند. خاطره شیرینی برای آن‌هاست. خیلی از آن‌ها با توجه به سن کم‌شان دوست دارند هم‌پای پدر و مادران خود به مسافرت بروند! بعضی از آن‌ها هم موقع ناهار قانون را می‌شکنند! (البته قانون برای این‌ها اجباری نیست)

7-همایش تراویح: این همایش یکی از کم‌نظیرترین همایش جهان است. حدوداً یک‌ساعت‌ونیم بعد از افطار این همایش شروع می‌شود. اعلان عمومی جهت دعوت داده می‌شود. زن و مرد، جوان و نوجوان حتی کودکان خردسال اشتیاق خاصی در آماده شدن و رفتن به همایش را دارند. لباس‌های تمیز خود را می‌پوشند. دسته دسته و گروه‌گروه به شعبه‌های این مرکز سرازیر می‌شوند. مسافران خوب این شهر، خودشان اعضای تشکیل دهنده‌ی این همایش هستند. همه خوشحالند که نقشی فعال برعهده دارند. از دیدن هم‌دیگر در شادی و سرورند. همه در جایگاه مخصوصی حضور می‌یابند؛ همچون سربازان مطیع که با سوت فرمانده حرکت می‌کنند و آماده فرمان می‌شوند. این‌ها بلکه منظم تراز آن سربازان هستند. جالب اینجاست که این‌ها بدون وجود مأمور خارجی بلکه به وسیله پلیس درونی همه در برابر فرمانده‌یشان می‌بینند! همه به دنبال نماینده محبوب خود (امام جماعت) بوسیله شعار خاصی (الله اکبر) وارد صحنه اصلی همایش می‌شوند. طوری افراد منظم و بدون فاصله صف آرایی کرده‌اند که حتی یک کودک جای ایستادن در بین آن‌ها را ندارد. جالب اینجاست که پیر زنان و پیر مردان ناتوان که از کمر درد و پا درد رنج می‌برند نیز، با اشتیاق خاصی در همایش همگانی تراویح شرکت می‌کنند و این را به عنوان یکی از فرح‌بخش‌ترین قسمت شهر به خاطر می‌سپارند. این همایش 30شب ادامه دارد و در 10شب‌آخر شور و حال صدچندانی به خود می‌گیرد همه خواهروار و برادروار دوش به دوش هم در برابر خالق و رزاق خود میخ‌کوب شده‌اند به ندای روحانی و ملکوتی بهترین کلام، گوش جان داده‌اند. قلب‌ها به لرزه درآمده؛ چشم‌ها گریان و عشق پرواز به ملکوت أعلی در این عزیزان هویدا گشته است. دنیا با همه‌ی ناز و نعمت‌هایش، در برابر دیدگان این بزرگواران همچون قفسی بیش جلوه نمی‌دهد. دست‌های فقیرانه و ملتمسانه خود را در زمان در خواست حل مشکلات و اعتراف به گناه؛ هم‌چون شیرخواران ضعیف و ناتوانان بی‌پناه، به سوی ثروت‌مندترین، قدرت‌مندترین و مهربان‌ترین پناه دهنده‌ی جهان دراز کرده‌اند. در این موقعیت حساس، آن‌ها اعتراف و افتخار می‌کنند که بنده وبرده پروردگارشان باشند. کاملاًدرک کرده‌اند که هیچ کسی غیر از او قادر به کمک کردن در این مسیر نیست. به همین خاطر فقط تنها از خودش درخواست کمک می‌کنند. صدها و بلکه هزاران نفر در صف‌های طویل و متعدد، هماهنگ با هم، قامت راست‌شان را به خاطر عظمت غم‌خوارشان، خم می‌کنند، در نهایت همه با هم با اشاره‌ی نماینده‌شان به سجده‌ی تنها معبودشان می‌پردازند. این همه سرهای پرتوان، به خاک ذلت افتاده‌اند. سرهای مدیر و کارمند، استاد و دانشجو و... در کنار هم در بهترین حالت، همگی با تنها یارو یاورشان نجوا می‌کنند. هرکس خواسته‌ای دارد، با زبان حال به محرم اسرارش می‌سپارد. پادشاه خوبان دوست دارد در کنار بندگان متواضعش باشد. دوست دارد رمز و راز و نیاز آن‌ها را با آن حالت شیدایشان بشنود. اوست که در آن واحد به همه‌ی شکایت‌ها گوش می‌دهد و برای هرکدام از آن‌ها برنامه‌ریزی می‌کند. آری این‌چنین خداوند توانا و دل‌سوزی است که همه‌ی عاقلان و حقیقت‌جویان برایش جان می‌دهند و برای رسیدن به دیدارش لحظه شماری می‌نمایند.

8-نور افشان قدر: مسافران شهر ما برای استفاده و دست‌یابی از نور افشان قدر؛ تا سرحد جان تلاش می‌کنند. چون معلوم نیست با ازدحام شدیدی که وجود دارد زمانی برای رفتن آن‌ها باقی بماند یا خیر؟! اینجا یکی از اسرارآمیزترین و دیدنی‌ترین قسمت شهر است که در کل شهرها تک است و هیچ مشابه‌ی ندارد وسعت و برکت آن بهتر و برتر از فاصله زمانی هزار ماه ویا بیشتر است!میدانی چرا؟اصلاًچنین نور افشانی علی الخصوص افتتاحیه‌ی آن، همان‌طور که از نامش هویدا است مربوط به وجودی بسیار باارزش و سرنوشت‌ساز بنام قرآن و رسالت می‌باشد. که در بالاترین کاخ جهان هستی قرار گرفته‌اند. در آن شب موعود بر قلب آخرین برگزیده‌ی برتر پادشاه یعنی محبوب همه‌ی مسافران، رسول گرامی و ارجمند جهان محمد مصطفی-صلی الله علیه وسلم- نازل گشته است. هر چه درباره‌ی ارزش و اعتبار آن موقعیت وصف کنیم، کم گفته‌ایم. آن‌هم به‌خاطر آنکه آن شب، سر منشأ تحولی جدید در سرنوشت انسان‌ها بوده است. برنامه‌ی عملی یک زندگی سعادت‌مندانه از افق أعلی به کره خاکی ما فرستاده شده است. بهترین هدیه برای نوع انسان‌ و جنیان از طرف مولا و سرورمان اعطا شده است، حدود باغ سعادت به وسیله دیوارهای زرین و جوی‌بارهای رنگین مشخص گشته، سهمیه‌های افراد از گنجینه‌های باغ، تعیین شده است. همه راضی و خوشحال از هدایای ویژه پروردگار در جشن و سرور جهانی، شرکتی فعال دارند. همه ساله بعد از افتتاحیه‌ی نور افشان قدر به یاد بود آن واقعه‌ی عظیم و به تبعیت از بهترین راهنمای خود –پرچم‌دار رسالت- مسافران بیداردل ما، بازدید از چنین مکانی را جزو نیازهای مهم و افتخارآمیز خود می‌دانند. چرا که در صورت توفیق رسیدن به آن، جواهرات زیادی نصیب‌شان خواهد شد. چه کسی دوست دارد از آن محروم گردد؟! از آن هوای دل‌پذیر و بوی عطر و مشک و عنبر که در فضای دل‌نواز و روح‌انگیز آن مکان مقدس به مشام می‌رسد، از آرامش و امنیت و سلامتی کاملی که در جو حاکم است؛ از همراهی با فرشتگان سپیده دل که دعا و درود سلام خاصی نثارت می‌کنند؛ از آن شور و حال ویژه زمینی‌ها و هم قطارانی که با شور و شوقی وصف نشدنی، با دل‌سوزترین یارو غم‌خوارشان در حال نجوا هستند؛ و از همه‌ی این‌ها مهم‌تر، پیدا کردن کلید گنج رضوان‌الله و توفیق رفتن به آنجا را، چه فرد عاقل و تیز بینی از همچون سرمایه هنگفتی به راحتی کنار می‌رود؟! البته هر چیز گران‌قیمتی به سادگی بدست نمی‌آید ولی مولای رحمان و رحیم ما در قبال جنس خود از سرلطف و کرمش به ما تخفیفی ویژه می‌دهد؛ فقط دو چیز در قبال آن از مسافران می‌خواهد،که در واقع هر دوی آن مکمل هم هستند: 1-پوسته‌ی میوه 2-مغز میوه اگر ما بتوانیم این دو را از هم جدا نکنیم و شکل و شمائل و کیفیت و خلوصیت آن را به هم نزنیم، هر کدام از ما هرچه در توانمان باشد مهیا کنیم، به گنج طلایی خواهیم رسید إن شاء الله.

9-خلوتگه اعتکاف: تقریباً در 10روزآخر مسافرت، در گوشه و کنار شهر، خیمه‌های ساده و بی‌آلایشی برای اردوهای فردی، خانوادگی، جمعی و دوستانه برپا می‌گردد. مسافران پرتلاش ما همچنان در سیر و سیاحت به تجارت سودمندی دست می‌یابند (البته بعضی از آن‌ها نیز مقصد و هدفشان را فراموش کرده‌اند و بیشتر در خواب بسر می‌برند و یا مشغول چیزهای کم‌ارزش شده‌اند)و در اواخر راه سعی می‌کنند، از فعالیت جسمی خود بکاهند، استراحتی داشته باشند و از دریچه قلب عروج کنند؛ در افق أعلی به پرواز درآیند. در این خیمه‌ها فضایی آرام و مستعد برای سفر آسمانی برقرار است! در بعضی قسمت‌ها روزنه‌هایی خاص و در نقاطی پله‌هایی برای صعود جاسازی شده است که در موقع نیاز سریع‌تر و سالم‌تر به سیر آسمانی بروند. وسایل لازم برای حرکت: چشمانی ریزبین و لطیف، دل‌هایی حاضر و آماده و گوش‌هایی دقیق که ارتعاشات ظریف قلبی را برای زمان شروع حرکت، تشخیص دهد. با توجه به وجود گوناگونی استعداد درانسان‌ها و منحصر به فرد بودن قوه‌ی ابتکار و خلاقیت در مسافران مشتاق، هر کسی با توجه به نیاز، فکر و سلیقه و ابتکار خود، روش آماده شدن خود را برای زمان پرواز و حتی وسیله مورد نظر را انتخاب می‌کند. در خلوتگه اعتکاف عده‌ای در تعظیم و تکریم پادشاه پادشاهان نهایت تلاش را می‌کنند، تا جایی که بوسه برخاک ذلت می‌زنند. گروهی دیگر در روش پاک کردن زمین مبارک قلب از علف‌های هرز، بحث و بررسی می‌کنند. یکی از حاضرین برای افرادی زیرک، روش رشد گیاهان خوش بو و میوه‌های مفید در چمن‌زار قلب را توضیح می‌دهد. افرادی در گوشه و کنار خیمه مشغول شنیدن سخنان مولای‌شان هستند. صاحب‌دلانی نیز با همراز خود نجوا می‌کنند و مروایدهای غلتان نثار یار می‌نمایند؛ همچنین انواع روش‌های دیگری که هر کدام از آن‌ها به آن مشغول‌ند.

10-جشن ایثار و همدلی: یکی دیگر از مکان‌های دیدنی و نشاط ‌آور، جشن ایثار و همدلی است که اکثراً در محلات شهر بزرگ رمضان چنین مراسمی در دهه دوم و یا سوم برگزار می‌گردد؛ در بعضی محلات مراسم مذکور را در دو روز جداگانه و در بعضی محلات در یک روز برگذار می‌نمایند، وضعیت از این قرار است که در هر محله هماهنگی‌هایی در بین مسؤولین و افراد تحت پوشش، مبنی‌بر نیازهای مراسم جشن ایثار و توان‌مندی‌های افراد به‌عمل می‌آید. تقریباً از یک‌هفته اعلام عمومی صورت می‌گیرد و همه به جشن فراخوانده می‌شوند. همه در جنب و جوش‌اند هر کسی آنچه دارد در طبق اخلاص می‌گذارد و دو دستی تقدیم می‌کند. یکی قابلمه‌ی آش بر روی سر دارد دیگری دیگ حلیم، افرادی انواع نان‌های محلی و گروهی اقسام شیرینی‌های خانگی، در این بین گروه‌هایی انواع لباس‌های کوچک و بزرگ و دسته‌ای نیز پول بدست جهت خرید و همچنین صدقه‌ی نقدی وارد محیط جشن تعاون می‌شوند؛ همین ایثار‌گران بدون چشم داشت حتی یک تشکر ساده، محصولات خود را تحویل مسؤولین مراسم می‌دهند. همه مردم مشارکت خاصی دارند، ابتکار چنین مراسمی در اغلب محلات شهر توسط خواهران مسافر صورت می‌پذیرد. وحدت و هم‌دلی عجیبی در فضا حکم‌فرماست؛ انگار یک صحنه‌ی ایثار همگانی به نمایش گذاشته شده و نظم و هماهنگی خاصی بین مسؤولین فروش، توزیع، حساب‌داری، ناظران، و انتظامات برقرار است. در بین خریداران نیز ایثار دیده می‌شود؛ در اجناس کمیاب از خود گذشتگی زیادی به چشم می‌خورد. افرادی که توان مالی بهتری دارند برای افراد ضعیف‌تر به عنوان هدیه خرید می‌کنند. در نهایت همه با قلبی شاد و راضی به منازل خود می‌روند چه آن‌هایی که ازخود مایه گذاشته و حتی یک ریال نصیب‌اش نگشته بلکه حتی هزاران ریال از دست داده و چه آنکه با پول خود جنس خریده است. همه‌ی این‌ها اهدافی عالی دارند که به آن رسیده‌اند. سرانجام پول‌های حاصله و پوشاک و بسته‌های موادغذایی حاصل از سرمایه، توسط گروه‌های کوچک‌تر محله به صاحبان اصلی آن می‌رسانند. البته در بعضی از محلات قسمتی از پول‌ها را برای رشد مغز افراد محلات بکار می‌گیرند.

11-تئاتر فطریه: این مراسم غالباً از روز 27مسافرت آغاز و تا آخرین روز ادامه دارد. سرپرست خانواده‌ها تقریباً به ازای هر نفر غذای غالب مصرفی خود را به اندازه تقریباً 5/2کیلوگرم را بین دوستان، همسایگان و اقوام نیازمند خود پخش می‌کنند. اکثرا توسط دختر بچه‌ها و پسر بچه‌ها توزیع می‌گردد. در بسیاری از محلات نیز به ازای همان مقدار غذا، پول می‌دهند. جالب‌تر اینکه مراکز سازماندهی و جهت دهی این غذاها و پول‌ها، در بعضی از محلات ایجاد شده و همه نیازمندان محله دارای پرونده و مشخصات لازم هستند. افرادی دل‌سوز مسؤولیت جمع‌آوری و توزیع را برعهده دارند. آنچنان‌که قطره‌قطره جمع گردد وانگهی دریا شود، اینجا نیز همان جریان وجود دارد. آب دریای شیرین و خالصی که جمع شده است، در بین تشنه‌لبان تقسیم می‌گردد، تا همه سیراب گردند. این تئاتر که بازیگران آن متنوعند، همین‌طور در جنب و جوشند و تا صبح جشن اختتامیه ادامه دارد.

12- مراسم خداحافظی: مسافران خوب و عزیز ما تقریباً به انتهای سفر رسیده‌اند این‌ها در این مدت تقریباً یک‌ماهه از جای جای شهر زیبا و دل‌ربای رمضان دیدن کردند و أکثر زمان‌ها خودشان جزو فعالان مراسم‌ها می‌گشتند؛ در بین همسفران دوستی و الفتی وصف نشدنی پدید آمده است. همگی هم‌دیگر را از صمیم قلب دوست دارند. حتی آن‌های که قبلاً با هم بحث و جدلی داشتند، بر اثر استفاده از مناظر زیبا و با نشاطی که در طول سفر داشتند و مشاهده‌ی ایثار و از خود گذشتگی‌های دیگران، هوشیار شدند. قلب‌شان را از زنگار کدورت پاک و پیراسته کردند و با آب زلال چشمه‌ساران صیقل بخشیدند. این‌ها چند شب مانده به آخر، به یاد دوران خوش با هم بودن و تجارت سودمند، از مسافرت باارزش و جذاب در شهر بزرگ رمضان، بعد از همایش تراویح با رمضان‌الکریم خداحافظی می‌کنند. مناظر دیدنی آن را یادآور می‌شوند و به امید سالی بعد برای سفری دیگر، دل خود را شاد می‌گردانند. فقط غصه این را دارند که نکند سفیر مرگ اجازه‌ی سفری دیگر به آن‌ها را ندهد و نتوانند آن سود زیاد را از آن خود سازند! 13- قصر تقوی: قصر تقوا یکی از برجسته‌ترین‌، مهم‌ترین و جذاب‌ترین جاهای شهر بزرگ رمضان است. قصر بزرگی که همه‌ی مسافران در صورت استحقاق، در آن جای می‌گیرند. قصری طلایی که از دور برج و باروی سر به فلک کشیده‌ی آن پیداست. همه‌ی مسافران آرزوی رسیدن به آن را دارند. افرادی که بیشترین استفاده ممکن را از تجارت سود‌آور داشته باشند، می‌توانند به نحو أحسن از قصر تقوا بهره ببرند. جهت تهیه بلیط ورودی، حداقل مهر شهردار محترم رمضان مبنی بر رعایت قانون ویژه شهر، لازم است. اگر یک مهر محاسبه نفس نیز بر کارت زده باشند، زودتر اجازه ورود خواهند داد. مسافران عزیز ما که در طول راه معلومات کافی جهت یک کار تجاری موفق کسب کردند، الان اکثرشان آمادگی رقابت با هم در این مسابقه را دارند. دروازه‌بانان قصر با لباس مرتب و منظم و تبسم کنان با بهترین وجه از مهمانان خود استقبال می‌کنند. در این راه‌رو نوجوانانی زیبا با قندیل‌های گران‌قیمت به‌دست، عود رحمت و عطر مغفرت را در فضا پخش می‌کنند. همچنان بوی خوشی از در و دیوار قصر به مشام می‌رسد که جان مهمانان عزیز قصر را آرام می‌بخشد و لوسترهای شب‌نما و کریستالی با کلمات مبارک «سبحان الله، الحمد الله، الله اکبر، ولا إله إلا الله» زینت‌بخش سالن قصر گشته است. صحنه‌های جالب و دیدنی متقین، به‌وسیله پروژکتور با حالت بزرگ‌نمایی قابل توجهی برروی دیوار سالن به نمایش گذاشته شده است. مسافران با سعادت ما بر روی مبل‌های مجلل قصر تقوا استراحتی نمودند و ضمن پذیرایی، دقایقی به تماشای صحنه‌های واقعی زندگی متقین نشستند. آخر، همین صحنه‌ها باز نمایشی، از زندگی خودشان بود. افرادی داشتند با آجرهای واجبات دین مثل نماز، نیکی به والدین، توکل و امثالهم سَدّی بین منزل خود و دوزخ درست می‌کردند! گروه بعدی در برابر چند راه فرعی و یک راه اصلی قرار داشتند و در حال بحث و بررسی برای انتخاب بهترین راه بودند. پرده‌ی بعدی آن مربوط به سفره‌ی غذایی متنوع، مخلوط از حلال و حرام بود. درحالی‌که زنی متفکرانه در انتخاب غذای حلال به سفره زُل زده بود. و همین‌طور موتورسوارنی که در گردنه‌های هولناک با احتیاط کامل و وسایل ایمنی، در حال مسافرت بودند؛ را به معرض نمایش گذاشته بودند. در اتاق‌های قصر هم افراد متفاوتی حضور داشتند که آن‌ها نیز عملکرد متقین را تکرار می‌کردند. مسافران ما همین‌طور از تمامی قسمت‌های قصر دیدن می‌کردند. در سمت چپ سالن، پله‌ای به زیرزمین تعبیه شده بود. وقتی مسافران به اتاقک زیرزمینی رسیدند، شیاطین بزرگ و کوچکی را در حبس دیدند که بسیار رنجور و ناراحت بودند! بوی متعفنی از آنجا به مشام می‌رسید. در آخرین نقطه‌ی زیرزمین، درب بزرگی بود که بر سر در آن نوشته بود دوزخ!!! و یک قفل بزرگ فولادی بر در آن زده بودند. مسافران عزیز ما از این صحنه بسیار تعجب کردند. به یاد سخنان پر گهر برگزیده‌ی پادشاهان افتادند که در شهر رمضان شیاطین به زنجیر کشیده می‌شوند و درب دوزخ بسته می‌گردد. آن‌ها از راه ورودی برگشتند و به سمت راست سالن که پله‌ای به بالا راه داشت با اشتیاق تمام حرکت کردند. رفتند تا به دروازه‌ی زیبایی رسیدند که از دور چشم هر بیننده‌ای را خیره می‌کرد. بر دروازه‌ی مذکور با نگین‌های الماس نوشته بود رضوان الله!!! بوی مشک و عنبر از در و دیوار این‌جا به جان هر جانداری هیجان خاصی می‌بخشید. مسافران از این دروازه مبارک گذشتند و از مولای‌شان بسیار تشکر کردند. در انتهای راهرو طبقه‌ی فوقانی، به دروازه باغ بزرگی که فقط وصفش را شنیده بودند، رسیدند. با خود زمزمه کردند که شنیدن کی بود مانند دیدن؟! درب باغ باز بود و بوی خوش ریحان و گل‌های محمدی فضا را عطر آگین کرده بود. ندایی در وجودشان رسوخ کرد که:‌ ای متقین رستگار! جایگاه همیشگی خود را مشاهده کنید. این است جزا و پاداش پرهیزگاران، تلاش‌گران و متوکلان! متقین واقعی از خبر خوش آینده، نزدیک بود مدهوش شوند. ولی خیلی سریع به خود برگشتند و به هم‌دیگر گفتند؛ حالا که این‌طور است، بیا برویم تا آخرین لحظه‌ی فرصت بیشترین تلاش‌مان را در به‌دست آوردن تقوا داشته باشیم... 14-جشن اختتامیه: در این سفر پر فراز و نشیب 30روزه به‌مناسبت موفقیت مسافران پر تلاش، جشن ویژه اختتامیه بنام عید فطر برگزار می‌گردد. در این روز مبارک و میمون همه با انجام غسل عید و پوشیدن بهترین لباس‌ها و زینت‌ها آماده‌ی رفتن به جشن پرشکوه عید می‌شوند. زن و مرد، کوچک و بزرگ به‌طرف بزرگ‌ترین سالن اجتماعات شهر حرکت می‌کنند. همه شاد و بشاش هستند، در این روز قانون 30روزه برداشته می‌شود، همه در خوردن و آشامیدن آزاد هستند. فقط فاکتورهای بالا برنده‌ی سود تجارت؛ و همچنین کاهش دهنده‌ها، در جایگاه خود محفوظند؛ و همچنان نقش خود را ثابت نگه داشته‌اند. مسافران محلات و قبایل مختلف که در سفری 30روزه با هم، هم مسیر بودند؛ و در یک کاروان قرار داشتند، همگی به سجده‌ی شکر و سپاس می‌روند. به هم تبریک ویژه، بخاطر موفقیت در آزمون سراسری «مهمانی خدا» می‌گویند. بعد از آن زنان و مردان معمولاً در گروه‌های جداگانه، به دیدار اقوام، بزرگان، مریضان و... می‌روند. بیشتر مردم در این روز بزرگ به زیارت مسافران گذشته‌ی خود می‌روند. سلام و دعای خیر به ایشان می‌کنند. بچه‌ها از بزرگ‌ترها عیدی می‌گیرند و در همه جا با میوه و شیرینی‌های محلی، حلیم و... پذیرایی می‌شوند. اغلب محلات در نهار و شام روز عید در خانه بزرگ‌ترها‌ی خانواده مهمان هستند و دور هم جمع می‌شوند؛ و به شادی و نشاط می‌پردازند. دختران محله‌ها با تجمع گروه‌های بزرگ در مراکز ویژه خواهران به همین مناسبت مراسم جشن و سرور برگزار می‌کنند. 15- بدرقه‌ی شهر زیبای رمضان: با توصیفی که از شهر تاریخی، اقتصادی، معنوی، تفریحی و... رمضان داشتیم؛ فقط در مدت 29و یا 30روز،اجازه‌ی ورود و استفاده‌ی سودآور از این شهر اسرارآمیز را به همه‌ی کسانی که بخواهند دیداری داشته باشند؛ سودی ببرند و یا آشنایی با فرمان‌دار شهر برقرار کنند؛ داده می‌شود! بعد از آن دروازه بزرگ پر خیر و برکت این شهر عزیز به‌مدت یک‌سال بسته می‌گردد و تاجران از سرمایه هنگفت خود در این فاصله‌ی زمانی استفاده می‌کنند؛ تا اینکه دوباره چشمشان به جمال شهر رمضان الکریم روشن گردد. البته بیش‌ترین توشه نصیب آن‌هایی می‌گردد؛ که شاه کلیدهای گنج‌ها را به‌دست آورده‌اند! و در حد بسیار خوب توانستند؛ ارتباط صمیمی را با پادشاه خوبان برقرار نمایند! این‌ها هیج غم و غصه‌ای را ندارند. چون بدون هیچ پارتی و هزینه‌ی زیادی، در هر زمان و در هر مکان، تحت هر شرایطی می‌توانند، با فرمانده‌ی کل تماس داشته باشند. مسایل و خواسته‌های خود را به عرض ایشان برسانند؛ چون چنین روابط حسنه‌ای فیما بین آن‌ها وجود دارد، خواسته‌هایی که به نفع آن‌هاست،به آن‌ها می‌رساند. و آنچه که ضرری در بردارد از ایشان دور می‌گرداند. داشتیم می‌گفتیم چنین مهمان پر خیر و برکتی همچنان که برای تشریف فرمایی آن، مسافران به استقبالش رفتند، بعد از رفتنش نیز شایسته بدرقه نمودن است. بدین جهت مسافران مشتاق به‌فاصله شش روز در شهر شوال به بدرقه رمضان عزیز می‌پردازند و حق نعمات و خیر و برکت‌های حاصل از شهر با صفای رمضان را می‌دهند. این بود نقاط پانزده‌گانه شهر رمضان که امید است از آن لذت برده باشید.

تقدیم به قلب‌های زنده و حقیقت‌جو

والسلام علی من اتبع الهدی

17رمضان المبارک 1430 فاطمه شاکری-عمادده